اسمش راميگذاريم؛ دوست مجازي!
اسمش راميگذاريم؛ دوست مجازي!
اما مجازي نيست، واقعاً!
پشتش يک آدم حقيقي نشسته، هرچند با شخصيتي مجازي،
اما يک پوسته است، خصوصياتش را که نميتواند مخفي کند...
وقتي مرا به دنياي درونش راه ميدهد، وقتی دلتنگيها و آشفتگيهايش را مينويسد...
وقتي؛ مي آيد سراغم، وقتی دلتنگي و دل آشوبه هايم، مي آيد و چندين خط برايم مينويسد...
وقت ميگذارد برايم، وقت ميگذارم برايش...
نگرانم ميشود؛ نگرانش ميشوم...
دلتنگم ميشود، دلتنگش ميشوم...
وقتي توي دعاهايم، بي آنکه بداند و گفته باشد، مي آيد...
وقتي توي صحبتهايم، به عنوانِ دوست ياد ميشود...
مطمئن ميشوم که دوستِ حقيقيست.
هرچند رابط ما اين صفحات مجازي باشد.
هرچند کنار هم نباشيم...
هرچند صداي هم را هم نشنيده باشيم،يا اندکي...
اما حقيقيست.
و من برايش بهترينها را آرزو دارم...
و سلامتش را از خدا خواستارم...
هر کجا که باشد...